سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فریاد
خداوند در روز قیامت، بی سوادان را ازچیزهایی معاف می دارد که دانشمندان را از آنها معاف نمی کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

نوشته شده توسط:   فریاد  

سه شنبه 89 اسفند 17  1:36 عصر

همیشه سعی کردم مثل یک در بسته باشم تا زندگی وحشتناک درونی ام را کسی نبیند و نشناسد...

سعی کردم آدم باشم در حالی که در درون خود یک موجود زنده بوده ام...

ما فقط میتوانیم حس را زیر پایمان لگد کوب کنیم ولی نمیتوانیم آنرا اصلا نداشته باشیم...

نمیدانم رسیدن چیست؟اما بی گمان مقصد هست که همه ی وجودم به سوی آن جاری میشود...

محرومیت های من اگر به من غم میدهند ،در عوض  این خاصیت را هم دارند که مرا از دام تمام تظاهرات فریبنده ای که در سطح

یک رابطه ممکن است وجود داشته باشد نجات می دهند...

من نمی خواهم سیر باشم ،  بلکه می خواهم به فضیلت سیری برسم...

چه دنیای عجیبی است من اصلا با کسی کاری ندارم و همین بی آزار بودن من ،و با خودم بودن من ،باعث می شود همه درباره ام به

ناحق سخن بگویند...

نمیدانم چطور باید با مردم برخورد کنم.من آدم کم رویی هستم و برایم خیلی مشکل است که سر صحبت را با دیگران باز کنم ، بخصوص که این

 دیگران اصلا برایم جالب نباشند...بگذریم...............................

من همیشه دوستدار یک زندگی عجیب و پرحادثه بوده ام ،شاید خنده ات بگیرد اگر بگویم  من دلم مخواهد پیاده دور دنیا بگردم ،من

دلم می خواهد پیاده توی خیابان ها مثل بچه ها برقصم ، بخندم ، فریاد بزنم.من دلم می خواهد کاری کنم که نقض قانون

باشد...

شاید بگویی طبیعت متمایل به گناهی دارم ولی اینطور  نیست من از اینکه کاری عجیب بکنم لذت مبیرم...

دیوانه ی زندگی آزاد و بی دغدغه هستم...افسوس که نمی توانی مرا درک کنی.........


 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ